مجموعهی کوتاهنوشتهها، سرودهها و عکسهای فَروه فاموری در کتاب «خودنویس روسی» منتشر شد.
، در معرفی این کتاب و مولفش عنوان شده است: ام فَروه فاموری متولد ۱۳۶۲ و درگذشتهی ۱۳۹۶ (به دلیل بیماری سرطان)، نویسنده، عکاس و ویراستار کتاب «خودنویس روسی» است. او که پیش از ورود به دههی سی زندگیاش، مبتلا به سرطان پستان شده در این کتاب، آمیزهای از واقعیت و خیال را ارائه میدهد و راوی روزهای پر از درد جسم و رنج روحِ خویش میشود.
در این کتاب که با مقدمهای از خودِ نویسنده، مادر نویسنده ( شهین ایقانی) و صالح تسبیحی به چاپ رسیده است، بیش از یک دهه نوشتهها و سرودههای این نویسندهی جوان که حاصل سفرهای بسیار وی از سمرقند و بخارا گرفته تا قلعههای تسخیر شده توسط میمونها یا موشها در هند و غواصی در آبهای اقیانوس آرام است، گردآوری و منتشر شده است.
مادرش می گوید: «از کودکی آرزوی سفر به روسیه و قدم زدن در میدان سرخ مسکو را داشت، دیدن کلیسای سنباسیل برایش رؤیایی دست نیافتنی بود. زیاد مطالعه میکرد و با سفر به روسیه، شروع به مطالعه در زمینهی ادبیات روسی کرد و اینگونه بود که «خودنویس روسی» متولد شد. خرچنگ سیاه (سرطان) یک سال بعد از جراحی و درمان دورهی اول بیماری، به مخچهاش حمله کرد و او را زیر تیغ جراحی کشاند. جراحی مغز نه توانست از خلاقیتش بکاهد، نه از ادامهی نوشتن «خودنویس روسی» منصرفش کند.
«نادیا» در نوشتههایش متولد شد و همراهی شد در مبارزهای سختتر با خرچنگ سیاه که سنگرهایش را فتح میکرد و به تمام بدنش نفوذ میکرد... . نادیا هنگامی راوی می شود که فروه بیقرار از رنج عزیزانش، سکوت میکند.
نویسندهی جوان، در مقدمهای که خود، پیش از مرگش و با آگاهی به مرگ زودهنگاماش بر این کتاب نوشته میگوید:
«در یکی- دو سالِ گذشته، زندگی آنقدر عجیب بر من گذشت که هنوز هم که نگاه میکنم، باورم نمیشود از سر گذرانده باشم آنهمه طوفان را، که هرکداماش میتوانست و میتواند بزند زیر میزِ بودنم اما دستهای نامرئیِ امید، دستانِ قوی و شکستناپذیرِ میل به زندگی، نگهام داشته تابهحال... . در روزهایی که غوطه میخوردم در خبرِ کوتاهشدن فرصتام برای زندگی و دنبال خودم میگشتم در «بیماری بیعلاج »، مرگِ ناگهانیِ پدرم آن پیانوی سیاه و سنگینی بود که روی سرم افتاد.»
نویسنده در مقدمهاش از حلول نادیا چنین یاد میکند: «در همین میانه و احوال نادیای سی و پنج- شش ساله با قصههاش در من حلول کرد. منِ تحتِ تاثیر زیباییهای به چشم دیدهی مسکو و سنپترزبورگ، منِ کمی ادبیاتِ معاصر روس خوانده حتا، غافلگیر شدم از این که چرا روس؟ حالا اما، بهتر میدانم که هیچکس جز یک زنِ جوان روس، نمیتوانست حاملِ پیچیدگیها و تضادها و عمقِ احساس من باشد. چه بسا نادیا با معنای ناماش - سرشار از امید- مثل من منتظر واژههایی بود که در میانشان جاودانه شود.»
ام فروه فاموری در این کتاب، راوی داستانهایی میشود که جزئیات خیلیهاشان هنوز بر وی پوشیده است. او گاهی نادیاست و گاه فقط راوی قصههایش. او در مقدمهاش چنین تعبیر میکند: «خودنویس روسی زادهی ذهنِ نویسندهی ناتوان از سکوت مناست که در قصههای نادیا پترووا، پنجرهای میشود به فَروه ناشناس برای خودم؛ حاصلِ دوام آوردن زیر سنگینیِ پیانوی سیاه، حاصلِ نزدیکشدن به مرگ، ماجرای دردهای سیاهی که میکشم و بیشتر میشوند، و تنِ خیانتکارم که آغوش به هجوم بیماری گشوده است.»
صالح تسبیحی نیز در مقدمهی کتاب تصریح میکند: «نمیتوان «خودنویس روسی» را اتوبیوگرافی خشک و سادهای دانست که در سطح یادداشتهای روزانه متوقف باشد، بلکه باید به این کتاب به چشمِ یک اثر نگاه کرد که قدرت نوشتاریِ آدمی گرفتارآمده در سرطان را به بهترین نحو بازمیتاباند.»
کتاب «خودنویس روسی» در ۱۷۲ صفحه توسط انتشارات حوضنقره به چاپ رسیده است.
مراسم رونمایی این کتاب چهارشنبه (۲۸ آذرماه) ساعت ۱۸:۳۰ در کتابفروشی حضو نقره واقع در انوبان خرازی، کاشان جنوبی، خیابان موج، باملند، بلوک ۸ برگزار میشود.

انتهای پیام
ثبت نظر